ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

امشب دل مومنين هوايي است امشب همه لحظه ها خدايي است

امشب نفس دل تو هاتف

همچون نفس مرغ قفس وقت رهايي است

شبي چنين طناز – پر از هزاران راز، غريب و گرد آلود، دلم مسافر بود.

به گوشه خلوت ، تنهايي همدمم بود و ثقل دوري و غربت.

دلم تحمل کرد، دمي تامل کرد و يک بهار معنا زحنجره گل کرد:

کاي يار، اي دور ازمن، ببين که غربت يک عمر با من است امشب.

با يادت دمسازم و دلم بي قرار و توسن است امشب.

دمادم آتش هجران اگر چه مي بارد، ولي چه غم ما را ؟

که عاشقيم و مجازات عشق سنگين است. هماره ياد تو بودن، جرم ما اينست.عشق و ياد يار آري يک سراب ، بوي وصل اودروغي ناب ناب . لحظه ها هم بوي رفتن مي دهند ،

يا نمايش از شکستن مي دهند و مرا اين بس که به ياد تو زنده ام

و بسوي تو ساري و رونده .