mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

پس كي تمام مي‌شود اين مسير ناآرام ؟ اين راه كه اينقدر طولاني نبود !

اين‌قدر ناآرام نباش كه با هر لرزش تو، طوفاني در دلم برپا مي‌شود .

كاش گريه چند

لحظه امانم مي‌داد . مي‌ترسم آخر از دستم رها شوي .

كاش پاهايم اين چند قدم را تندتر و محكمتر برمي‌داشت .

مي‌داني چرا اين‌قدر نگرانت هستم ؟ مي‌داني ؟

وقتي شنيدم تو مي‌تواني داروي‌دردهاي مرا، دارو باشي و مرهم‌زخمهاي مرا، درمان ، برقي از اميد در دلم پديدار شد .

هيچوقت به اين زيبايي نديده بودمت و هيچگاه اين‌قدر نگرانت نبودم .

حالا فهميدي اضطرابم به خاطر چيست ؟

اما نه تو چه مي‌داني يتيمي چيست ؟ ولي من . . . بار اول كه يتيم شدم همه غمهاي عالم بر دلم سنگيني مي‌كرد تا او را پيدا كردم ؛ نه ، او ما را پيدا كرد و حرارت خورشيد نگاهش زمستان يتيمي را از دلمان برد و دوباره بوي‌نسيم بهار مهر در زندگي ما . . .

خدا را شكر .

انگار رسيديم ، آري ، رسيديم اما ببين آن مرد كه سر بر ديوار نهاده كيست ؟ چه مي‌گويد با ديوار ؟ چرا شانه‌هايش لرزان است ؟ نگاه كن گاهي سر به آسمان برمي‌دارد و چيزي مي‌گويد .

خوب گوش كن ؛ كائنات را به آرامش مي‌خواند . گويا اوست كه سكّان‌هستي‌را به دست گرفته .

آه ! او حسن (عليه‌السلام) است . ما دير رسيديم اي كاسة شير .

Hosted by Tinypic.com Hosted by Tinypic.com